غزل شورشی
نام غزل شورشی
ثبت شده
بند رخسارت ز رویت تا به سر انداختی
سهم چشمانم ز رویت باز کم پرداختی
شور شیرین را شبی من بر تو شیرین باختم
شورشی گفتی به من، من را به شیرین باختی
آنچنان می باختم دل، خانه ات می ساختم
همچنان در تاختت ، بر خانه ات می تاختی
داشتم در دل نهال وصل را می کاشتم
داشتی از دل نهال وصل بر می داشتی
در خیالاتم تو را دلدار می پنداشتم
در خیالاتت مرا پندار می پنداشتی
عطر گیسو در کمند ت بیشتر میخواستم
عطر گیسو از کمند ت بیشتر میکاستی
خَیلِ مژگان تو را گلزار می انگاشتم
بهر مژگانت مرا انبار می انگاشتی
هر چه از کویت گذر کردم نظر را بافتم
کمگذر کردی حذر کردی نظر بر تافتی
خواب یک شب آمدی گفتم به آتش آشتی
خواب از من بردی و گفتی مرا نشناختی
✍:امير ( احمد) فتحی
#آتش آذربایجان